چرا ضدانقلاب اینقدر .... است.
يكي از عوامل آمريكا در آشوب هاي خياباني تيرماه 1378، با فرصت طلب خواندن احمد باطبي، ترويج كنندگان وي را به خيانت نسبت به اپوزيسيون جمهوري اسلامي متهم كرد و دلايلي را به ادعاي خود برشمرد.
امير عباس فخرآور كه در ايران با نشرياتي چون خرداد و مشاركت همكاري داشت و پس از فتنه سال 78 از كشور گريخت، در آمريكا به ملاقات برخي مقامات ضد ايراني دولت بوش رفت.
وي به تازگي در مقاله اي كه پايگاه «خبرنامه سبز» منتشر كرده، نوشابه اميري و مسعود بهنود و ديگر گردانندگان سايت روزنت را به خيانت متهم مي كند و به انتقاد از مصاحبه اميري با احمد باطبي مي پردازد. او در مقاله خود مي نويسد: به برخي دروغ هاي شاخدار باطبي در اين مصاحبه دقت كنيد و خودتان قضاوت كنيد كه آيا جا داشت خانم خبرنگار تذكري به مصاحبه شونده مي داد كه شعور مخاطب را ناديده نگيرد. باطبي مي گويد خاطرات آن روزهاي دستگيري اش يادش نيست! دقيقا نمي داند جلوي كوي دانشگاه تهران بوده است يا دانشگاه تهران!، با رگبار مسلسل دانشجويان را هدف مي گرفتند!، باطبي گلوله اي را مي بيند كه به سمتش مي آيد و سپس جاخالي مي دهد و گلوله به سردر دانشگاه تهران مي خورد و كمانه كرده به دوست باطبي كه كنارش ايستاده است اصابت مي كند كه البته باطبي اسم اين دوستش را هم هيچگاه به خاطر نمي آورد!، سپس باطبي مي بيند كه همه گلوله در استخوان كتف دوستش فرو نرفته است و با انگشت گلوله را درمي آورد!، سؤال من از نوشابه اميري اين است كه آيا تا به حال خودش براي يك بار هم كه شده اين مصاحبه را با دقت خوانده است؟ آيا از كس ديگري هم در كوي دانشگاه شنيده است كه رگبار مسلسل روي دانشجويان گرفته باشند؟ آيا امكان دارد كسي گلوله را ببيند و جاخالي بدهد؟ و از همه مهمتر اينكه آيا در طول تاريخ علم پزشكي شنيده است كه كسي از روي لايه هاي پوست، زير پوست و عضلات بتواند گلوله اي را كه در استخوان فرو رفته ببيند و سپس با انگشتش گلوله را دربياورد؟ باطبي مي گويد كه پيراهن خوني، پيراهن همين دوست گلوله خورده اش بوده است كه وي پس از خارج كردن گلوله با انگشتش پيراهنش را درآورده و روي زخم مي گيرد و خون روي پيراهن از همين جا آمده است؟! راستي چرا خانم خبرنگار از باطبي نمي پرسد كه پس جاي سوراخ گلوله چرا روي اين پيراهن ديده نمي شود؟ باطبي پيراهن را بالا برده و در برابر نور خورشيد گرفته است و پيراهن كاملا سالم است و جاي گلوله در آن نيست! البته اين مصاحبه تنها جايي نيست كه باطبي دروغهاي شاخدار مي گويد. باطبي بارها و بارها در صداي آمريكا از اين خالي ها بسته است.
فخرآور با بيان اينكه باطبي نه تنها دانشجو و مبارز راه آزادي نبود بلكه حتي نتوانست ديپلم دبيرستان بگيرد و ترك تحصيل كرد، مي افزايد: او در زمان حادثه كوي دانشگاه تهران در كلاسهاي فوق برنامه تابستاني كه موسسه جهاد دانشگاهي برقرار مي كند شركت مي كرد و در يكي از همين روزها وقتي از كلاس بيرون آمد با جمعيت دانشجويان مواجه شد و براي ترساندن آنان تي شرت خون آلودي را كه در گوشه خيابان افتاده بود بالاي دست برد. در اين هنگامه، جمشيد بايرامي كه مشغول تهيه عكس از اعتراضات دانشجويان بود، عكسي گرفت كه مسير زندگي باطبي را تغيير داد. باطبي اشتباها در بين انبوه دانشجويان بازداشت شده قرار گرفت و به زندان افتاد. در همان ساعات اوليه با التماس به نگهبانها مي گفت كه عضو فعال بسيج است و اشتباهي دستگير شده است ولي چند روزي طول كشيد تا تحقيقات انجام دهند و آزاد شود. در آستانه آزادي عكس جمشيد بايرامي در هفته نامه اكونوميست منتشر شد و حكم آزادي باطبي معلق ماند. پس از آن باطبي كه سطح پايين دانش عمومي و تزلزل شخصيتي اش كاملا آشكار بود به شكار آسان نيروهاي اطلاعاتي تبديل شد تا در نقش خبرچين وزارت اطلاعات ايفاي نقش كند. به واسطه اين خوش خدمتي هم زندان را برايش آسان كردند به گونه اي كه مرخصي هاي فراوان و طولاني مدت دريافت مي كرد. آذرماه سال 1383 پس از ازدواج سوم از سوي قاضي، دو سال مرخصي ازدواج دريافت كرد و توانست با توصيه عمادالدين باقي در همين ايام مرخصي در سازمان آگهي هاي روزنامه شرق و سپس با سفارش ايرج جمشيدي در روزنامه آسيا حقوق بگير شود. پس از فراري شدن اينجانب و حضور موفق و پرصدايم در واشنگتن [!] باطبي از زندان آزاد شده و با حمايت وزارت اطلاعات به آمريكا سفر مي كند تا پروژه تخريب اينجانب و كنفدراسيون دانشجويان ايراني را دنبال كند.
فخرآور به استناد كتاب خاطرات اكبر محمدي تصريح كرد كه اين مهره فعال در فتنه سال 78، 20 بار از باطبي به عنوان نفوذي و خبرچين ياد كرده است. وي همچنين با انتشار عكس هاي تفريح و خوشگذراني و علافي باطبي در آمريكا، عكس 30 تن از عناصر مخالف را بازدداشت شده را منتشر كرد و تصريح نمود كه اين عده توسط احمد باطبي لو داده و دستگير شده اند.
خاطرنشان مي شود فخرآور خود در محافل ضدانقلاب به عنوان نفوذي سيستم امنيتي جمهوري اسلامي شناخته مي شود و بازگشت برادر وي به ايران بر ابهام ها در اين باره افزوده است
کسی به ما محل نمی گذارد.
عضو مركزيت حزب منحله مشاركت مي گويد حاكميت حاضر نيست در مقابل فتنه گران كوتاه بيايد و اگر كساني هم از اين حرف ها مي زنند اصلاً رسميتي ندارند.
علي شكوري راد در گفت وگو با روزنامه زنجيره اي آرمان با اين پرسش مواجه شد كه «برخي مي پرسند در سالياني كه اجازه داده شد و يا طبق قانون عمل شد و وارد حاكميت شديد، در آن سال ها چه كرديد كه دوباره مي خواهيد بكنيد؟» وي پاسخ داد «اين، سؤالي جدي است؛ مي پرسند بر فرض انتخابات هم سالم برگزار شود و شما هم بتوانيد وارد مجلس شويد آنجا چه كار خواهيد كرد؟ مامي گوييم؛ نه، مشكلات برطرف نخواهد شد، يعني ما مشكلاتي كه در مجلس ششم داشتيم دوباره در مجلس نهم هم خواهيم داشت ولي خب در مجلس ششم كارهايي صورت گرفت كه همان ها كارهاي بزرگي بود، فرهنگ سازي شد و آگاه سازي صورت گرفت و فشار آورديم به برخي نهادهايي كه يك جانبه عمل مي كنند. به هر حال نتيجه اقداماتي كه در مجلس ششم صورت گرفت آنقدر قابل دفاع است كه ما بگوييم تكرار مجلس ششم هم بهتر از وضع موجود است.
وي آنگاه درباره امكان «مصالحه» با نظام و اينكه چه امتيازي در مصالحه مي توانيد به نظام بدهيد؟»، عمق نفاق مدعيان خط امام(ره) در جبهه اصلاحات را نشان داد و گفت: همان طور كه آقاي خاتمي گفتند نسبت به گذشته گذشت كنيم و از بخشي از جفاها كوتاه بياييم و گذشت كنيم. ببينيد! اجراي بدون تنازل قانون اساسي در حقيقت معنايش اين است؛ ما قانون اساسي را به عنوان ميثاق ملي پذيرفته ايم، كمال مطلوب ما قانون اساسي نيست(1) و فكر نمي كنم كسي در اين كشور پيدا شود از هر دو جناح كه كمال مطلوب خودش را در قانون اساسي پيدا كند. كمال مطلوب ما قانون اساسي نيست ولي ما حاضر هستيم كه در چارچوب همين قانون اساسي حقوق خودمان را پيگيري بكنيم و همين در حقيقت نشان دهنده ظرفيتي است كه دارد بروز پيدا مي كند والا خواسته هايي كه امروز توزيع شده بين طيف هاي جنبش خواسته هايي هستند كه بعضاً راديكال هستند.
شكوري راد پس از اذعان به اينكه طيف متبوع وي قانون اساسي جمهوري اسلامي را قبول ندارد و به دروغ از خط امام و وفاداري به جمهوري اسلامي دم مي زند، با اين پرسش مواجه شد كه «كي اصلاح طلبان را دعوت به حضور در انتخابات كرده است»؟. وي در پاسخ گفت: بخش هايي از جناح راست كه در مجلس هستند و تريبون هايي دارند. البته از آن ور كسي رسماً دعوت نكرده و هيچ نشانه اي نيست. اين دعوت ها رسمي نيست، فقط رسانه اي است و توسط كساني صورت مي گيرد كه اصلاً رسميتي براي اين كار ندارند. آقاي باهنر دعوت مي كند كه نمايندگي رسمي از طرف مجموعه اي ندارد.
شكوري راد درباره تكليف اصلاح طلبان در صورت عدم تحقق شروط خاتمي گفت: در آن صورت در انتخابات شركت نمي كنند. يك بخش هايي هم ممكن است شركت كنند. يعني اگر اصلاح طلب ها خودشان هم با اين علم وارد انتخابات نشوند يك كساني را با اين علم وارد انتخابات خواهند كرد كه اصلاح طلب نيستند ولي علم اصلاح طلبي را بلند خواهند كرد؛ آنها را نمي توانيم كاري كنيم. نمي خواهم اسم ببرم. ما در جريان اصلاح طلب يك سازمان رسمي نداريم كه بتوانم بگويم وقتي اين سازمان رسمي تصميم گرفت همه اجزا تبعيت مي كنند.
استعفای عضو ارشد گروهک کومله+ خبر تکمیلی مهم

به گزارش خبرنگار ما ، بهرام
رضائی ملقب به بهرام ره ش نوچه و جاسوس عبدالله مهتدی و همچنین عضو ارشد گروهک
موسوم به کومله زحمتکشان باند عمر ایلخانی زاده و عنصر شناخته شده در جنایت مفاسد
اخلاقی و عامل اصلی در کشته شدن جان ده ها پیشمرگ این گروهک ،در قبل از برگزاری
پلنوم که در بیست و سوم مرادماه برگزار گردید از سمت خود استعفا داد و در جلسه
پلنوم نیز شرکت نکرد و تمامی سمینارها جلسات و کنفرانس های برگزار شده توسط سرکرده
کومله در اردوگاه را بایکوت و تحریم کرد.
این گزارش می افزاید طرح
استعفا مورد استقبال کمیته مرکزی این گروهک ترویست پرور، واقع گردیده و پذیرش شده و
عملکرد وی مورد نقد شدید عمر ایلخانی زاده سرکرده کومله، واقع شده است.به نحوی که در جلسه پلنوم
حسابی به وی تاخته و با روندی که در حال حاضر بر این گروه حاکم شده است ، بهرام رضایی اعلام
کرده بزودی شاهد، انشعابی جدید به رهبری بهرام رضایی و با نقشه و هدایت مستقیم
عبدالله مهتدی در باند مخالف، خواهیم بود.
بهرام رضائی در صف بندی به
وجود آمده تنها نیست و از اعضای کمیته مرکزی افرادی مانند عثمان خلیلی و صباح ماموخ
پیرو این تروریست ارشد گروهک کومله شده اند و علاوه بر آن نیز برخی از عناصر موثر
مانند رفیق حسین پناهی و امجد حسین پناهی نیز در این طیف قرار گرفته
اند.
عبدالله مهتدی
سرکرده گروهک تروریستی کومله در جلسه ای محرمانه با بهرام رضایی به وی وعده داده
تمامی هزینه های این انشعاب را وی متحمل خواهد شد و حتی وعده داده اسلحه و مهمات
نیز در اختیار این افراد قرار دهد تا به این نحو انتقام خود را از عمر ایلخانی زاده
گرفته باشد.
اما نکته ای که بسیار مهم است این است که گذشت زمان آشکار کننده ماهیت اصلی عبدالله مهتدی در جناح دیگر کومله، است. ماهیتی که سالیان متمادی در پشت پرده خدمت خلق کردستان خود را پنهان نموده بود. طبق اسناد و مدارک موجود،در بحران جاری در اردوگاه رقیب ، نقش مستقیم وی در زمینه سازی برای ایجاد بحران و انشعاب از عمر ایلخانی زاده به وضوح نمایان است و نیات شوم مهتدی، روزی آشکار خواهد شد واسرار همیشه در پشت ابر مخفی نمی ماند.

ماهیتی که بسیار دردناک است و بهای آن کشته شدن و تلف نمودن جان مردم بی گناه کردستان در طی سی سال بوده است. جاه طلبی، شهرت خواهی، کسب قدرت بیشتر، کسب منفعتهای مادی ومالی، تشکیل زندگی های اشرافی و توام با عیاشی دراروپا ، تمتع افسار گسیخته جنسی و... جزئی از انگیزه های آشکار شده سرکردگان کنونی گروهک کومله و در راس آنها عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده است.
دراویش هم به توهم سبزها دچار شدند
سیدمصطفی آزمایش علت درگیری اخیر در شهرستان "کوار"(در ۴۵ کیلومتری شیراز) را که با تیراندازی دراویش گنابادی به سمت مردم همراه بود، رویدادهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم دانسته است.
وی با اشاره به شعارهای انتخاباتی مهدی کروبی در حمایت از دروایش، به جرس گفته است: دراویش به طور عرفی به کسی رای می دهند که آن شخص از حقوقشان حمایت کرده باشد و چون درگذشته آقای کروبی بارها از حقوق درویشان دفاع کردند در دوره انتخابات ریاست جمهوری دراویش به ایشان رای دادند اعم از گنابادی و غیر گنابادیها.
ما ۲۰ میلیون نفریم
سخنگوی دراویش گنابادی در ادامه در ادعایی عجیب جمعیت دراویش را ۲۰ میلیون نفر اعلام و عنوان کرد در انتخابات آینده همگی به کاندیدای حزب آقای کروبی رای می دهیم.
او گفت: مقامات حکومتی احتمال بسیار زیاد می دهند که دراویش در انتخابات بعدی هم به کاندایداهای حزب آقای کروبی رای بدهند و (ممکن است) خیل دراویشان در ایران که جمعیتی نزدیک بیست میلیون هستند بگویند کاندیدای ما کروبی است و باید از زندان آزاد شوند.
آقای آزمایش البته نگفت، اگر دراویش ۲۰ میلیون رای دارند و همگی به کروبی رای دادند، چرا او تنها موفق به کسب ۳۳۰ هزار رای شد.
گرچه آماری مستندی از تعداد دراویش گنابادی وجود ندارد اما بر اساس گزارش های میدانی جمعیت آنان در بسیاری از شهرها از ۲۰۰ نفر تجاوز نمی کند با این حال آنان برای جلب حمایت سیاسیون همواره جمعیت خود را میلیونی معرفی می کنند.
عمده دراویش در شهرهای گناباد، ششده وقره بلاغ فسا، بروجرد و چند شهر دیگر سکونت دارند.
ما را نزدیک به جریان انحرافی می دانند
سخنگوی دراویش گنابادی علت دوم رویدادهای اخیر کوار را جریان انحرافی دانست و عنوان کرد که نظام ما را نزدیک به جریان انحرافی می داند و به همین دلیل روحانیونی را برای مقابله با عرفان های نوظهور راهی شهرها کرده است.
آزمایش در این باره اظهار داشته است: قوه قهریه جریان وابسته به اسفندیار رحیم مشایی و احمدی نژاد را که جریان انحرافی معرفی می کنند، تابع طریقت می دانند نه تابع شریعت و می گویند اینها به نحوی از انحا به عرفان و تصوف و درویشی ربط دارند و به همین دلیل با هدف سرکوب دراویش می خواهند برای پاکسازی مقدمه سازی کنند.
او منظور خود را از پاکسازی، انتخابات مجلس نهم بیان کرد که ممکن است حامیان جریان انحرافی در آن پیروز شوند. به گفته آزمایش این موضوع "باعث شد که در طول ماه رمضان تعدادی از روحانیون تعلیم دیده را به مترو فرستادند و اینها زیر عنوان برنامه مشاوره نسیم معنوی با بقول خودشان عرفانهای نوظهور شروع به مبارزه فرهنگی کردند به اصطلاح و با مردم صحبت می کردند و آنها را از در غلطیده شدن به تصوف و عرفان و غیره بر حذر می داشتند."
به گفته او حضور حجت الاسلام شهبازی در کوار هم در همین راستا بوده است.
آقای شهبازی اواسط ماه رمضان به عنوان مبلغ به یکی از روستاهای کوار رفته و در مورد فرق و مذاهب مختلف به مردم راهنمایی داده است.
به دنبال این رویداد، تعدادی از دراویش گنابادی که از فعالیت حجت الاسلام شهبازی ناراحتند، ضمن اهانت به مقدسات، او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و زمینه اعتراض و راهپیمایی مردم کوار در روز جمعه را فراهم می کنند.
البته مقابله دروایش نعمت اللهی گنابادی با مردم معترض منجر به درگیری شد و ده ها زخمی بر جای ماند. از جمله حدود ۳۰ معترض با تیراندازی دراویش راهی بیمارستان شدند. در ادامه ماجرا تعدادی از تیراندازان و افراد مسلح دراویش دستگیر شدند.
سخنگوی دراویش گنابادی درباره ضرب و شتم آقای شهبازی، اهانت به مقدسات و تیراندازی به سمت مردم توضیحی نداده اما مدعی است دروایش در کوار سرکوب شده اند و حتی "یک حالت کودتایی علیه کل دراویش دارد."
آزمایش همچنین گفت که وکلایی در داخل کشور درصدد تنظیم شکایت به مقامات مسئول دادگستری و رئیس قوه قضاییه هستند و و دراویش قصد دارند اطلاعات حادثه اخیرا را در قالب یک فایل به نماینده سازمان ملل متحد ارسال کنند.
باهنر:سران فتنه مستحق اشد مجازات
بسمه تعالي
برادر ارجمند جناب آقاي حسين شريعتمداري
با سلام
مستدعي است حسب رعايت مفاد قانون مطبوعات و حسب ضوابط، مرقومه تقديمي در پاسخ يادداشت دوشنبه حضرتعالي در آن جريده معظم منتشر گردد.
جناب آقاي شريعتمداري؛ همواره به صراحت و شجاعت جنابعالي غبطه خورده و بر خيرخواهي شما يقين دارم. اما درباره يادداشت اخير جنابعالي معتقدم شما برداشت نادرستي از اين گفتگو داشته ايد و البته چون اين يادداشت خطاب به بنده در رسانه ها منتشر گرديد بنده نيز، نكاتي را عرض خواهم كرد. و البته با ادبيات خودم.
- در ارتباط با بيانيه عليه سران فتنه به اطلاع مي رسانم كه بنده از بانيان تهيه اين نامه بودم نه صرفاً امضا كننده آن. اتفاقاً بدليل رويكردي كه در تهيه و جمع آوري امضا براي اين بيانيه داشتيم، همكاران فراكسيون اقليت نيز به جمع امضاكنندگان اين بيانيه پيوستند.
- اما آنچه كه به گمانم براي شما ايجاد سوء تفاهم كرده جريان شعار مرگ بر فتنه گر است. مستحضر باشيد كه بنده معتقد نيستم كه تمام فراكسيون اقليت مجلس و جريان اصلاح طلب معادل جريان فتنه هستند. بنده بارها و از جمله در گفتگوي اخير با خبرگزاري مهر اعلام كرده ام كه معتقدم در مجلس هشتم اصلاح طلب بدخيم نداريم. اما بايد عرض كنم كه متأسفانه گروه محدودي از همكاران مجلسي ما اينگونه نمي انديشند و اتفاقاً شعار مرگ بر فتنه گر ايشان، فراكسيون اقليت مجلس را هم مخاطب خود مي دانست. آنچه از يادداشت شما متوجه شدم، شما هم اينگونه مي انديشيد، اما دليل اعتراض شما را متوجه نمي شوم.
- متأسفانه جنابعالي در يادداشت خود اشاره كرده ايد كه باهنر از سران فتنه حمايت ضمني مي كند اميدوارم كه همواره تقوا را در مراحل مختلف زندگي مد نظر داشته باشيد كه اگر ديگران هم بخواهند خارج از محدوده تقوا اظهار نظر كنند سنگ روي سنگ بند نخواهد شد.
- موضع بنده همواره اين بود و بارها اعلام كرده ام كه اصلاح طلبان مي توانند در رقابت سياسي شركت كنند با چند شرط: اول اعلام برائت صريح از سران فتنه و دوم تعريف دقيق حد و مرز و مفاهيم راهبردي جريان اصلاحات.
- بارها اعلام كرده ام كه سران فتنه به واسطه ايراد تهمت تقلب به نظام، ضربه زدن به اعتماد عمومي، تهديد وحدت ملي و تلخ كردن شيريني حضور 40 ميليوني به كام ملت، بزرگترين جنايت را در حق مردم، نظام و كشور كردند و به همين واسطه مستحق اشد مجازاتند.
- بر اين باورم كه راي 40 ميليوني، راي به نظام بود و اتفاقا 9 دي سال 88 اين واقعيت را نشان داد. اما متاسفانه برخي دوستان در مجلس اصرار بر چيدن ميوه كال داشتند. بايد جهت اطلاع شما عرض كنم كه يكي از همكاران مجلسي، چند روز پس از انتخابات سال 88 مي گفت اين 3 نفر را به من تحويل دهيد، در ميدان قيام اعدام مي كنم هيچ اتفاقي هم نمي افتد. اين گروه معتقد بودند كه بايد فشار بياوريم تا مقامات عاليرتبه نظام هم همراه شوند. و اين حتما در تضاد با تدابير حكيمانه مسئولان ارشد نظام بوده است. باز هم آنچه از يادداشت شما متوجه شدم هم نظر هستيم، اما دليل اعتراض جنابعالي را متوجه نمي شوم.
- متاسفانه برخي از همين دوستان امروز حماسه حضور ملي در دفاع از ولايت در 9 دي را حاميان خود مي دانند و با ادعاي راي چندده ميليوني به دنبال سهم خواهي هستند.
- بنده همچنان بر اين باورم اصرار دارم كه روشنگري توانست جوشش مردمي 9 دي را بوجود آورد و دغدغه آراي 13 ميليوني موسوي مدتهاست مرتفع شده است، اگرچه امروز برخي دغدغه اين آرا را پيدا كرده اند. شما را ارجاع مي دهم به سخنان منتشر شده از جانب رئيس دفتر رئيس جمهور محترم.
- حتما آقاي شريعتمداري مي دانند كه يكي از همين همكاران مجلس از افرادي بودند كه نامه حمايت از ابقاي آقاي مصلحي در جريانات بهار سال 90 را امضا نفرمودند.
- البته هنوز اين سؤال براي بنده باقيست كه چرا ما اصولگرايان به جاي اين كه ذهنيات خود را رو در رو با يكديگر طرح كنيم و در پي تاليف قلوب باشيم غالبا برخلاف اين سير حركت مي كنيم در حالي كه ما بايد بيشتر به اين مسئله پايبند باشيم.
با دعاي خير
محمدرضا باهنر
كيهان: با تشكر از توضيحات برادر عزيزمان جناب آقاي باهنر، اشاره به نكاتي را خالي از فايده نمي دانيم.
الف: در يادداشت كيهان نيز تاكيد شده بود كه آقاي باهنر از امضاكنندگان بيانيه معروف 223 نماينده محترم مجلس شوراي اسلامي در محكوميت سران فتنه و درخواست اشد مجازات براي آنها بوده اند و اكنون جاي تقدير هست كه ايشان مي فرمايند «نه فقط امضاكننده بلكه از بانيان بيانيه بوده اند».
ب: درباره نمايندگان فراكسيون اقليت مجلس همانگونه كه آقاي باهنر اشاره كرده اند، ما نيز تمامي آنها را حامي فتنه نمي دانيم و اشاره داشتيم كه برخي از آنان نسبت به فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 اعلام برائت هم كرده اند.
ج: گلايه كرده اند كه كيهان نوشته است ايشان از سران فتنه حمايت ضمني مي كند كه بايد گفت در بند ج از پاراگراف اول يادداشت مورد اشاره، بخشي از اظهارات آقاي باهنر به مثابه حمايت ضمني از سرانه فتنه تلقي شده بود و نه خداي نخواسته، حمايت ايشان از سران فتنه.
د: بخشي از نامه جناب باهنر، به اقدامات غيراصولي و هنجارشكنانه جريان انحرافي و برخي از وابستگان به اين حلقه اختصاص دارد، از جمله آن نماينده مدعي اصولگرايي كه نامه حمايت از ابقاي آقاي مصلحي را امضا نكرده بود. در اين باره با برادر عزيزمان آقاي باهنر هم نظر هستيم و ايشان به يقين مي دانند كه كيهان هويت واقعي جريان انحرافي را براي اولين بار فاش كرد و حتي واژه «انحرافي» نيز از سوي كيهان براي ناميدن جريان مورد اشاره به كار گرفته شده است. بنابراين در گلايه از مواضع و عملكرد جريان انحرافي با آقاي باهنر نظر مشتركي داريم ولي آنان در حد و اندازه اي نيستند كه طرف اشاره در مصاحبه نايب رئيس مجلس باشند و بهترين دليل براي اثبات اين نظر آن كه در مصاحبه آقاي باهنر، هيچكس اين عده را طرف خطاب تلقي نكرد، يعني به حساب نياورد بلكه روي سخن ايشان را متوجه اصولگرايان دانستند و چنين بود كه مصاحبه ياد شده با استقبال و ذوق زدگي مشترك رسانه هاي بيگانه، سايت هاي حامي فتنه و برخي روزنامه هاي زنجيره اي روبرو شد ولي توضيحات آقاي باهنر به يقين چهره فتنه گران را كه به توهم ذوق زده شده بودند، بار ديگر به قيافه هاي خنده دار تبديل مي كند.
رقابت سبزها و منافقین برای نزدیکی به آمریکا
احمد صبوری در مقاله خود نوشت: «اصلاحطلبها در این نزدیک به دو سالی که به خارج هجوم آوردهاند، با استفاده از منابع مالی لایزال که در طی ۲۸ ساله مشارکت تمام عیار در اقتصاد ایران تل انبار کرده اند، تحقیقا همه اهرمهای تبلیغی و اطلاعرسانی را تسخیر کردهند»
در روز ۲ سپتامبر (۱۱ شهریور) طی مقالهای از رقابت نزدیک منافقین و اصلاحطلبان مقیم غرب برای نزدیکی به آمریکا نوشت.
وی بدون اشاره به ابراز پیشمانی این طیف از اصلاحطلبان و فاصله گرفتن آنها از اصول و آرمانهای انقلاب نوشت: «سایت پشت سایت، تلویزیون بعد از تلویزیون «سبز» شد. در دیپلماسی و بده بستان جهانی ره صد ساله را در آنی در نوردیدند. اینها نبودند که سفارت آمریکا را اشغال کردند، فریاد مرگ بر آمریکا برایشان از نماز شب واجبتر نبود، برای رفتن به دستشویی عمومی، پرچم ۵۰ ستاره را لگد مال نمیکردند؟»
صبوری با اشاره به ارتباطات نزدیک آنها با مقامات آمریکایی افزود: «تنها پس از یک سال اقامت در خارج، در کمیته خارجی سنای آمریکا پیدایشان شد. این روزها با زبان روزه بعد از اقامه جماعت نماز صبح با سناتورها و ژنرالهای چند ستاره آمریکایی مینشینند، کنفرانس گوادالوپ ۲ تشکیل میدهند و برای «منافع ملی» ملت! میبرند و میدوزند».
نویسنده گویا نیوز همچنین با اشاره به تلاشهای منافقین برای خروج از لیست گروهکهای تروریستی آمریکا اضافه کرد: «از طرف دیگر مجاهدین خلق ... هرچه پس انداز کرده بودند را به پای رودولف جولیانی و اد رندل و ژنرال کلارک و هاوارد دین و ... ریختند. در پشت درهای کنگره آمریکا دخیل بستند که ما هم هستیم و ما هم به خوبی «منافع ملی» را پاس خواهیم داشت که «من آمریکا مستطعتم قوه»، چه غوغایی است برای حفظ این بیچاره "منفعت ملی"
وی با اشاره به تحول اصلاحطلبان برای ایجاد رابطه با دشمن درجه یک ملت افزود: «اصلاحطلبها این بار به این نظر رسیدند که «منافع ملی» ما در این مقطع در گرو قربت به آمریکا است و چون اینها برندگان انتخابات ۸۸ هستند، بنابراین فقط ملت به اینها برای ارتباط گرفتن با غرب و بده بستان وکالت تام وتمام داده است. لابد میدانند اصلاحطلبها به سختی ۳ تا ۴ میلیون شکم سیر وضع خوب (که نیمی از ثروت کشور را در تملک دارند) را نمایندگی میکنند.
به علاوه حتما یادشان است که برای به هیجان آوردن جوان های ساده متنفر از آن طرف از هر تهییجی که میشد، مثلا از ترانه «سر آمد زمستون»، استفاده شد که شارش را اطلاحطلب متخصص (محسن سازگارا) در نافرمانیهای مدنی ساکن در بیت جورج بوش، در فروردین سال ۶۰ ربود. میدانم که میدانند که اگر سید موسوی بزرگوار و شیخ در حصر خانگی و زندانیان اکثرا در مرخصی هفتگی، رأی حقیقی ۲۴ میلیون ایرانی را می داشتند تا به حال خانه بر سر رژیم خراب شده بود».
احمد صبوری در ادامه همچنین افزود : «جنگی است به پا برای تقرب به آمریکا!. از یک طرف اصلاحطلبها و از طرف دیگر مجاهدین، بنابراین مجاهدین فقط پول خرج میکنند آن هم مثل یک ملوان مست. به هر سیاستمداری که در آمریکا بیابند و قابل خرید باشد برای ۱۰ دقیقه سوک سوک، پول خوبی میدهند، اما اصلاحطلبهای خودمان چون تازه نفسند و تحصیل و کار خوب هم داشتهاند کارشان جاندارتر است، در پشت پرده میدهند و میگیرند و در جبهه افکار عمومی هم سخت فعالند
میخواستند کمر ولایت رابشکنند
حرفهای یک مبارز و مجاهد پاکباخته انقلاب اسلامی که سختترین رنجها و شکنجهها را در راه آرمانهای سترگ انقلاب اسلامی متحمل شده است، موضوع کتابی پُربرگ است تا بتواند طبع جویندگان حقیقت را سیراب کند. گمان میکردیم او به خاطر مسئولیتی که به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز تهران عهدهدار است، در خفا و لفافه سخن گوید و مانند بسیاری افراد با رعایت احتیاط! برای روزهای مبادا یکی به نعل بکوبد و یکی به میخ. اما او همانند روزهای جوانی، شور و شوق مبارزه و جهاد در کلامش جوشان بود و به جوانانی چون ما انرژی میداد. حیف که در این جستار کوتاه، فرصت پرسیدن از خاطرات او از مسئولیتهای مختلفی که در طول انقلاب اسلامی داشته است، فراهم نشد. خاطراتی خواندنی از زمانی که مسئول کمیته انقلاب اسلامی بود، زمانی که فرمانده بسیج کل کشور بود و خاطرات شنیدنی از این دست که گفتوگویی مجزا میطلبید و امید است در فرصتی دیگر فراهم آید. گفتوگوی حاضر با نگاهی تحلیلی، به جریان نفاق از اولین دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا فتنه سال ۱۳۸۸ پرداخته است.
حاجآقای سالک: این بحث یک کتاب مفصل است. در بند دو زندان اوین که ما بودیم، مارکسیستهای اسلامی هم بودند. همین مسعود رجوی بند یک اوین بود که روزی من از آن بالا حیاط زندان را میدیدم. یک زندانی به نام صفر قهرمانی داشتیم که اخیراً فوت کرد. او رعیتی بود که با رضاشاه درگیر شده بود و زندانیاش کرده بودند. از ارتش رضاشاه چند نفری را کشته بود و بعد با یک لشگر دستگیرش کردند و بیش از ۲۴ سال زندانی بود. شاید دومین زندانیکش دنیا بود! قد بلندی داشت و مسلمان بود، ولی در زندان از بس گرفتار حزب توده و مارکسیستها شده بود، کمکم دیگر بینماز شده بود و ورزش میکرد. هیکل عجیبی هم داشت. یک روز دیدم صفر قهرمانی زیر آفتاب خوابیده و همین طور پیراهنش را کنده بود و دستش را دراز کرده بود. روی یک بازویش مسعود رجوی سر گذاشته بود و روی بازوی دیگرش هم آیتالله گنجی - که به فرانسه فرار کرده است - دراز کشیده بود. من داد زدم بچهها بیایید مصداق مارکسیست اسلامی را ببینید! آن آیتالله، اینهم مسعود رجوی روی دو تا بازوهای صفر قهرمانی که در حزب توده و یک مارکسیست است دراز کشیدهاند.
بسیاری در زندان با ما بودند. نبی بود، عبدالعلی بازرگان بود، حسین دوزدوزانی بود، خیلیها بودند. آیتالله فاکر (رحمتالله علیه)، احمد توکلی و دکتر شیبانی هم بودند. یکبار هنگام وضو، مرحوم فاکر از وضوخانه بیرون آمد و من را صدا کرد و گفت: آب وضوی حسین دوزدوزانی چکید روی این زیرشلواری من، آیا این زیرشلواری من پاک است یا نجس؟ من همانجا اعتراض کردم و گفتم: حضرت آیتالله فاکر! شما میگویید آب وضوی او چکید. گفت: به همین دلیل میگویم. من مرحله اول توجهی نکردم، ولی ایشان میخواست بگوید آدم منافق اصلاً نجس است، ولو اینکه وضو بگیرد. آقای فاکر در این فضا خیلی تیز و در جریانشناسی خیلی قوی بود. خدا رحمتش کند.
حاجآقای سالک: بله. مشخص بود. اصلاً یکی از مراکزی که تولید فکر میکرد، گوشه زندانها بود. مثلاً فرج سرکوهی که چریک فدایی خلق بود، مثل دسته موتور گازی یک جفت سبیل هم داشت و صبح تا شب آن سبیلهایش را حاضر و غایب میکرد و یک پیپ میکشید و از چریک فدایی خلق همین را بلد بود. یک روز با او شوخی کردم و گفتم: فرج! این سبیلهایت که به این شقی میایستد، شب که میخواهی بخوابی، زیر پتو میگذاری یا روی پتو؟ فردا خیلی ناراحت آمد و گفت: دیشب تا صبح نخوابیدم. دیگر از آن شب به بعد یک عذاب روحی میکشید. گفتم بچین بریز آن طرف! خب ما با فرج سرکوهی در زندان اوین بحث میکردیم. گفتم: یا من را مارکسیست کن یا من تو را شیعه میکنم. اگر تو من را مارکسیست کردی، ۳۵ تا بچه شیعه هست، من همه را مارکسیست میکنم. اگر هم تو با بحثهایی که داشتیم به اسلام تسلیم شدی، باید ۱۵۰ نفر مارکسیست را در زندان برگردانی.
یک روز اعلام کردند که در سالنی در زندان اوین جمع شوید. آیتالله انواری خدا شفایشان بدهد و مرحوم فاکر و بنده، ما سه نفر فقط در آن سالن روحانی بودیم و بقیه کت و شلواریها بودند. کنفدراسیونیها و تودهایها نیز بودند. همه را جمع کرده بودند و میخواستند از همه تعهد بگیرند و سپس آزاد کنند. من کنار آقای فاکر نشسته بودم، به ایشان گفتم: حاج آقا! من سرم را برای مبارزه با شاه میدهم، حالا بیایم اینجا این سه صفحه تعهدنامه را امضا کنم؟ من امضاء نمیکنم. آقای فاکر و آقای انواری هم گفتند که ما هم امضا نمیکنیم. آقای انواری ۱۲ سال زندانیکش بود. یکی از مأموران ساواک که به او آقای دکتر رضایی میگفتند، آمد آنجا ایستاد و قیافه گرفت و گفت: شاهنشاه آریامهر تصمیم گرفتهاند زندانیهای سیاسی را آزاد کنند، ولی یک شرط دارد؛ شرطش این است که شماها این برگهها را امضا کنید. سه برگه است، بیوگرافیتان را بنویسید و بعد هم تعهدنامهای است، امضا کنید؛ همین الان مرخص هستید و با احترام شما را به منزل خودتان در هر کجای ایران که باشد میبریم. حالا فشار بیرونی و بینالمللی بر اینها و تظاهرات مردم را ما خبر داشتیم. بین زندانیان زمزمه افتاد. مارکسیستها بریدند و گفتند ما در زندان برای چه بمانیم. میرویم بیرون مبارزه میکنیم، این یک برگ هم مهم نیست. درگیریهای لفظی هم شروع شد و ما هم گوش میدادیم. با اینها نمیشد بحث کنیم، یک مشت آدمهای بریده به خصوص مارکسیستها و کنفدراسیونیها بریده بودند، تودهایها بریده بودند. فقط بچههای شیعه بودند که ثابتقدم ماندند. منافقین هم همینطور بریده بودند. بنده که امضا نکردم، همان ساواکی بعد آمد گفت پدرت را در میآوریم که امضا نکردی. گفتیم حالا ما که اسیر شما هستیم پدر که هیچی! هر کس دیگر را هم که میخواهید در بیاورید، در بیاورید. من و آیتالله انواری و آقای فاکر را برگرداندند به سلولهایمان و دیگر از آنجا به بعد با ما به شدت برخورد میکردند. دو سه موردی تا آن آپولو ما را بردند. شاید در زندان توحید آقایان دیده باشند.
این خلاصه اوضاع آن زمان است. بعضی منافقین کد ساواک بودند. اصلاً نفوذی بودند برای اینکه ببینند از گوشه و کنار سلولها هر کسی چه میگوید؟ در زندانها نمیشد به کسی اعتماد کرد. خیلی کار سختی بود. ساواک منبع داشت. مثلاً یکی از آنها مسئول تهیه اسلحه برای منافقین و مارکسیست اسلامی بود. خودش، خانوادهاش و برادرانش را هم میشناختم. خانواده بسیار محترمی بودند، ولی این یک فرزندشان خراب شده بود. البته بعد از پیروزی انقلاب توبه کرد و رفت یک مغازه باز کرد و الان هم جزو توابین است که در اصفهان مشغول شیشهفروشی و اینها است. از منافقین برگشت. از او پرسیدم چرا مارکسیست اسلامی شدی؟ گفت برای اینکه علم مبارزه را از مارکسیست گرفتیم و تشویق به مبارزه را از اسلام. فلسفه را ببینید چقدر عجیب است. من به او گفتم قرآن علم مبارزه و تشویق به مبارزه و آثارش را دارد، گفت: من ندیدم.
من ناچار شدم در زندان عادلآباد شیراز یک جزوه سی و پنج شش صفحهای بنویسم و آن جزوه را در اختیار سی و هفت هشت تا بچههای شیعه قرار دهیم که احساس خطر میکردیم مارکسیستها ممکن است بر آنها تأثیر بگذارند و نیاز است به مبانی اسلامی آگاه شوند. در آن جزوه میگفتیم که اصلاً اساس جنگ نامنظم و چریکی را قرآن دارد، سی و پنج شش تا آیه از قرآن در آوردیم و این جزوه را نوشتیم و علم مبارزه و تشویق به آن را از آیات قرآن استخراج کردیم و در اختیار اینها گذاشتیم. این کاری بود که ساواک خیلی دنبالش بود و ما با چه مشکلاتی این جزوه را حفظ میکردیم.
حاجآقای سالک: نه. منافقین به این نتیجه رسیدند که امام در راه ایران است و اگر انقلاب پیروز شود، دیگر ما جایی در این میان نداریم. خود امام میفرمایند سران منافقین در نجف میآمدند برای من نهجالبلاغه میخواندند. منافقین چهار پنج ماه قبل از ۲۲ بهمن، در جلسهای به این نتیجه میرسند که ما باید شخصیتهای اطراف حضرت امام و انقلاب را شناسایی کنیم و یک لیست تهیه میکنند. بعد از ۲۲ بهمن تا نزدیکیهای آخر سال ۵۹ اینها به این نتیجه میرسند که دوباره آن جلسه تشکیل شود. مسعود رجوی و خیلیهای دیگر در آن جلسه شرکت میکنند و به این نتیجه میرسند که باید شخصیتهای شناسایی شده را از بین ببریم، چون اینها بازوهای امام هستند و حکومت را در دست خواهند گرفت. شما سالهای ۵۹ و ۶۰ ترورهای فراوانی شاهد هستید. ریشه قضیه هم به نوع تفکر توحیدی اینها که برای سالهای قبل است و دلیل مهمی هم دارد، برمیگردد. ببینید مثلاً حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) ابتدا قالبی ذهنی برای خودشان نساختند تا اسلام را در آن بریزند و ارائه بدهند. امام خودشان را در قالب قرآن و عترت قرار دادند و خود را با محتوا تطبیق دادند، امّا اگر کتابهایی که منافقین نوشتهاند را ببینید، خط انحرافیشان این است که خودشان را با محتوای اسلام و قالبهای اسلام تطبیق ندادهاند، بلکه قالب ساختند و اسلام را در آن قالب آوردند و بعد گفتند اسلام این است. اکثر جوانها هم که فریب خوردند، به همین خاطر بود.نتیجه انحراف فکریشان این شد که اگر قرار باشد حکومت اسلامی باشد و منافقین در آن نباشند، آن حکومت طاغوت است. این خط انحرافی و خطرناک سبب شد که ترور کنند.
شبکه نفوذ منافقین در اکثر نهادها گسترده شد. بعد از شبکه نفوذ، عملیاتها شروع شد. انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت ۷۲ تن از یاران انقلاب، شهادت رجایی و باهنر، شش تیر ترور آیتاللهالعظمی حضرت امام خامنهای در مسجد ابوذر و داستان خود آقای هاشمی رفسنجانی در خانهشان، شهدای محراب، ترور حزبالله بازار و نمونههایی از این دست، اینها را به این نتیجه رساند که ما اگر این کشتارها را شروع بکنیم، حکومت سقوط میکند و ما آن را به دست میگیریم. امیدشان هم به جریان نهضت آزادی و امت و اینها بود و بعد هم بنیصدر. اینها زیر چتر بنیصدر به میدان آمدند و تجمع ۱۴ اسفند را سازمان دادند. خب در سال ۵۹ و ۶۰ واقعاً غوغایی در این زمینه بود که قابل بررسی است.
؟
حاجآقای سالک: ماهیت نفاق یک ماهیت
اندیشهای، فکری و قلبی است. ممکن است اول کسی منافق نباشد، ولی در طول زمان و
مجالستهایی که داشته، آرام آرام اندیشهاش تغییر کرده و منافق شده
نظرات شما عزیزان: